روایت کلی

در مورد روز نتایج کنکور

روایت کلی

در مورد روز نتایج کنکور

با سلام خاطره من از روز نتایج کنکور می باشد که در سال ۱۴۰۰ آمد و چند ماه منتظر همچین روزی بودم که بلاخره رسید و کلی استرس داشتم که نتیجه چه می شود آیا به دانشگاه مورد نظر میرسم یا نه؟ آیا قبول میشم یا نه؟از صبح که وارد سایت سازمان سنجش میشدم که ببینم نتایج را قرار داده اند یا خیر اما خبری نبود صبح گذشت ساعت ها می‌گذشت همچنان خبری نبود ظهر شد ولی نتیجه ای نبود ظهر گذشت بعدازظهر شد اما هیچ نبود دیگر بیخیال شدم و رفتم به مهمانی تا شاید کمی از استرسم فروکش کند دیگر به سراغ سایت نرفتم و بیخیال شدم با خود گفتم حتما تا الان نگذاشته اند دیگر نمی‌گذارند شب شد و برگشتم به خانه دوباره رفتم و بررسی کردم اما هیچ نبود ساعت ها گذشت و متوجه قبولی یکی از اقوام شده بودم که خبرش به ما رسید و با عجله و استرس فراوان وارد سایت شدم و دیدم که نتایج قرار گرفته و زیر لب ذکر میگفتم و از خدا میخواستم من را سربلند کند و شرمنده نشوم و جواب زحمت هایم را بده .کد هارا وارد کردم و چشم هایم را بستم و یک دفعه همون شد که میخواستم و دانشگاه فرهنگیان قبول شدممم خدا می‌داند که چه حال خوبی داشتم و از شادی اشک می‌ریختم و مادرم را در بغل گرفتم و خدا را سپاس گفتم و تمام .....

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

روز نتایج کنکور

 

با سلام خاطره من از روز نتایج کنکور می باشد که در سال ۱۴۰۰ آمد و چند ماه منتظر همچین روزی بودم که بلاخره رسید و کلی استرس داشتم که نتیجه چه می شود آیا به دانشگاه مورد نظر میرسم یا نه؟ آیا قبول میشم یا نه؟از صبح که وارد سایت سازمان سنجش میشدم که ببینم نتایج را قرار داده اند یا خیر اما خبری نبود صبح گذشت ساعت ها می‌گذشت همچنان خبری نبود ظهر شد ولی نتیجه ای نبود ظهر گذشت بعدازظهر شد اما هیچ نبود دیگر بیخیال شدم و رفتم به مهمانی تا شاید کمی از استرسم فروکش کند دیگر به سراغ سایت نرفتم و بیخیال شدم با خود گفتم حتما تا الان نگذاشته اند دیگر نمی‌گذارند شب شد و برگشتم به خانه دوباره رفتم و بررسی کردم اما هیچ نبود ساعت ها گذشت و متوجه قبولی یکی از اقوام شده بودم که خبرش به ما رسید و با عجله و استرس فراوان وارد سایت شدم و دیدم که نتایج قرار گرفته و زیر لب ذکر میگفتم و از خدا میخواستم من را سربلند کند و شرمنده نشوم و جواب زحمت هایم را بده .کد هارا وارد کردم و چشم هایم را بستم و یک دفعه همون شد که میخواستم و دانشگاه فرهنگیان قبول شدممم خدا می‌داند که چه حال خوبی داشتم و از شادی اشک می‌ریختم و مادرم را در بغل گرفتم و خدا را سپاس گفتم و تمام .....

  • Shokufeh Shirzai